«آشپزیمنتظران ظهور»
21ام آذر 1396

خواستگار طلبه

274 کلمات   موضوعات: بدون موضوع

​‎ایندفعه طرف طلبه بود….

‎مونده بود چه جوابی بده?

‎از کلاس تا خونه تمام مدت تو راه با خودش فکر میکرد…

‎به سختی های مالی زندگی با یه طلبه?

‎به راه رفتن با یه طلبه تو خیابون و تیکه انداختن بقیه?

‎به سادگی زندگی یه طلبه و و و و و…

‎رسید خونه …

‎خواهرش گفت : تو با این پول خرج کردنت نمیتونی با طلبه زندگی کنی?
‎رو به مادر و خواهرش کرد و گفت :

‎من هیچ کس رو بخاطر شرایط مالی رد نمیکنم ….

‎روز قیامت اگه خدا گفت چرا فلان کس رو بی دلیل رد کردی چی بگم؟! بگم چون پول نداشت؟! چجوری تو روی شهدا و اهل بیت نگاه کنم…?
‎مادر عزیزم من نمیتونم یه طلبه رو رد کنم …

‎به خدا بگم به جرم اینکه درس دین رو میخوند ردش کردم؟

‎ بگم چون لباس پیامبر تنش بود ردش کردم؟!?
‎من اگه پدر و مادرم بهم بگن نگران نباش با این پسری که پولی نداره ازدواج کن ما کمکت میکنیم و از لحاظ مالی تامینت میکنیم رو وعده ی اونا حساب میکنم و به اون پسر جواب مثبت میدم…

‎یعنی اعتماد من به خدا کمتر از اعتمادم به پدر و مادرمه؟!

‎مگه خدا نگفته: ان کان فقیرا یغنیهم الله من فضله (اگر فقیر باشن خدا از فضلش بی نیازشون میکنه)…

‎پس من به هیچ عنوان یه طلبه رو رد نمیکنم :)

‎اگرم تو خواستگاری دیدیم که به درد هم میخوریم و با هم ازدواج کردیم سعی میکنم بهترین همسر دنیا باشم براش…..

‎چون آقای من داره درس دین رو میخونه ??

‎باید آرامش داشته باشه تا موفقتر بشه و بیشتر به دین خدمت کنه…

‎و اینگونه بود که دیگر خانواده ی دختر حرفی برای گفتن نداشتن ?

توسط سميه سالاري   , در 12:06:00 ب.ظ


فرم در حال بارگذاری ...